دانلود پروژه مقاله تحقیق گزارش کارورزی و کارآفرینی

این وبلاگ با مساعدت دوستان عزیزم آماده کمک به شما عزیزان میباشد

دانلود پروژه مقاله تحقیق گزارش کارورزی و کارآفرینی

این وبلاگ با مساعدت دوستان عزیزم آماده کمک به شما عزیزان میباشد

مقاله ناکامی در بدست آوردن امنیت


این فایل با فرمت word و آماده پرینت میباشد
فهرست مطالب
سندرم انطباق عمومی ۳
واکنش‌های فیزیولوژیک به استرس ۵
واکنش‌های روانی یا سایکولوژیک به استرس ۶
امنیت ۹
واکنش‌های فرد در برابر تغییرات محیطی ۱۱
ناکامی ۱۲
حرکت به سوی امنیت ۱۳
رفتارهای فرد برای بدست آوردن احساس امنیت مجدد ۱۴
پیشنهادهای راهبردی برای فرد درگیر با ناکامی و فاقد احساس امنیت ۱۶
زمینه‌های کاربرد ۱۶
کتابنامة فارسی ۱۸
کتابنانة انگلیسی ۲۰
 
 
سندرم انطباق عمومی
هورمونهای قشر غدد فوق کلیه ( Adreal Gland  ) مسئول این واکنش فیزیولوژیک هستند. سلیه، حیوانات متعدد را در آزمایشگاه در شرایط فشار روانی قرار داد. او دریافت که وقتی آسیبهای محیطی یا بدنی این حیوانات را تهدید می‌کند، عملکرد غدد مترشحة درونی افزایش می‌یابد. بدین معنی که رنگ غدة فوق کلیه از زرد به قهوه‌ای تغییر می‌کند، حجیم می‌شود، شروع به رهاسازی مواد ذخیره‌ای خود یعنی ( استروئیدها‌ ) می‌نماید، وقتی که وضعیت استرس‌زا از میان می‌رود، ظاهراً غدة آدرنال به حالت عادی بازگشته و عملکردهای عادی خود را آغاز می‌کند. اما این حالت موقتی است، زیرا چند هفته پس از آنکه حیوان بار دیگر در معرض استرس شدید و طولانی مدت قرار می‌گیرد، غدة آدرنال مجدداً بزرگ شده، ذخیره استروئید خود را از دست می‌دهد و سرانجام حیوان به دلیل این تخلیه می‌میرد ( آزاد، 1379، به نقل از سادوک، حسن رفیعی و همکاران 1382 و میلانی فر 1382 و ساراسون و ساراسون، به نقل از بهمن نجاریان و همکاران، 1382؛ کارلسون، به نقل از مهرداد پژهان، 1380؛ سادوک و سادوک، 2003؛ سلیه و تاک وبر، 1977 ).
سلیه استرس را واکنش غیر اختصاصی بدن به هر گونه خواسته و نیازی می‌دانست که به وسیلة شرایط لذت بخش یا ناخوشایند ایجاد شده است.
سلیه معتقد بود که طبق تعریف مذکور، ضرورتی ندارد که استرس همیشه ناخوشایند باشد، او استرس ناخوشایند را استرس ( رنج و عذاب Distress ) نامید. پذیرش هر دو نوع استرس مستلزم تطابق است. ( سادوک و سادوک، به نقل از حسن رفیعی و همکاران، 1382؛ سادوک و سادوک، 2003).
استرس بنا به تعریف فوق، شامل هر چیز می‌شود ( اعم از واقعی، نمادین یا تصوری) که بقای فرد را با خطر و تهدید مواجه می‌کند. واکنش بدن به استرس به معنای یاد شده ـ شامل به راه انداختن مجموعه‌ای از پاسخ‌ها است که تلاش می‌کنند تا اثر عامل استرس‌زا را کاهش داده و تعادل بدن را به حالت اولیه باز گردانند.
دربارة پاسخ فیزیولوژیک به استرس حاد اطلاعات زیادی به دست آمده است. ولی آنچه که دربارة پاسخ به استرس مزمن می‌دانیم بسیار کم است.
 بسیاری از عوامل استرس‌زا در طول یک مدت زمان طولانی رخ می‌دهند و یا عواقب دیر پا و دراز مدتی دارند ( سادوک و سادوک، به نقل از حسن رفیعی و همکاران،1382؛ و سادوک و سادوک، 2003 ).
تأثیر عوامل استرس‌زا بستگی به ظرفیت جسمی هر فرد، برداشت‌ها و واکنش پذیری وی دارد ( کارلسون، به نقل ازمهرداد پژهان، 1380 ).
 
واکنش‌های فیزیولوژیک به استرس
واکنش‌های فیزیولوژیک به استرس طبق نظر سلیه دارای سه مرحله هستند:
1- مرحلة اعلام خطر ( Alarm reaction  ) و هشیاری بدن که خود شامل دو مرحله است:
الف) مرحله شوک ( Shock  ): که شامل مجموعه علایمی است که از تغییرات تعادل بدن به علت بی‌کفایتی گردش خون در اثر کولامپوس عروق محیطی ناشی می‌شود و همیشه با سه علامت اصلی نقصان ( Hypo  ) توأم است. نقصان در فشار خون شریانی ( Hypotension  )، نقصان درجه حرارت بدن ( Hypothermic ) و نقصان حس
) Hypoesthesis).
ب) مرحلة ضد شوک: که مرحلة فعال یا ترمیم هومئوستازی است.
(در مقابل مرحله قبل که مرحلة غیر فعال یا مرحلة اعتدال هومئوستازی بود )
2- مرحلة مقاومت یا سازش و تسلط ( Stage of  Resistance ).
3- مرحلة خستگی و از بین رفتن تعادل و فروپاشی ( Stage of exhaustion  ).
(میلانی فر، 1382؛ و سادو ک و سادوک، 2003 ).
اثر عوامل روانی به خصوص استرس بر سیستم ایمنی باعث شده است تا مبحث تازه‌ای به نام ایمنی شناسی عصبی ـ روانی ( Psychoneuroimmunology ) به وجود آید که نشاندهندة ارتباط بیولوژیک بین سیستم عصبی و سیستم ایمنی است ( گلاسر و همکاران، 1987؛ و فاین بام و همکاران، 1979؛ از منت ولستر، 2001؛ و هامل و همکاران، 2001 ).
 
واکنش‌های روانی یا سایکولوژیک به استرس
کایلان برای واکنش‌های روانی 4 مرحله شرح می‌دهد. ( میلانی فر، 1382؛ و سادوک و سادوک، 2003؛ سادوک و سادوک، به نقل از رفیعی،1382).
1- پیدایش هیجان که باعث تحریک سیستم خودکار برای حل مشکلات می‌شود
( مرحلة هشیاری ).
2- هیجان شدت می‌یابد و یک حالت بی‌قراری، اضطراب، بلاتکلیفی و … با بی‌تفاوتی نسبی یا کامل بوجود می‌آید ( دو مرحلة فوق با مرحلة واکنش فیزیولوژیک مطابقت دارد).
3-هیجان به طور واضح در سیستم‌های مختلف بدن بروز می‌کند که باعث مبارزه و تحمل فرد می‌شود ( مرحلة مقاومت).
4-در صورتی که فرد در مبارزه شکست بخورد باعث بروز اختلالات و از هم پاشیدگی شخصیت و علایمی مانند اضطراب شدید، افسردگی، بلاتکلیفی، واپس روی سنی و … می‌شود ( مرحله از بین رفتن تعادل و فروپاشی).
چنانچه ملاحظه می‌شود همزمان با واکنش‌های روانی، مبارزات و واکنش فیزیولوژیک و تعادل حیاتی شروع شده و ادامه پیدا می‌کنند و از همین جا به علل بیماری‌های روان تنی پی‌برده می‌شود. ( سادوک و سادوک، 2003؛ و هامل و همکاران، 2001؛ ازمنت و لستر، 2001 ).
عوامل استرس‌زا می‌توانند مثبت یا منفی باشند هم چنین این عوامل امکان دارد که فیزیکی یا روانی و یا تلفیقی از هر دو حالت باشند. اینکه عامل ایجاد استرس مثبت است یا منفی و اینکه خود استرس مثبت است یا منفی بسته به مبنای ادراکی و ساختار ذهنی ادراک هر فرد می‌باشد و نمی‌توان رویداد خاصی را برای همه افراد مثبت یا منفی تلقی نمود، چه هر فرد مجموعه خاص و منحصر به فردی از تجارب زندگی و هم چنین ذخیره ژنتیکی و وراثتی دارد که طرحواره‌های ذهنی ویژه و یگانه‌ای برای وی رقم می‌زنند.
برای اینکه ارگانیسم موجود زنده بتواند تعادل حیاتی ( هومئوستازی) خویش را حفظ کند. نیازمند سازگاری با عامل استرس‌زا و شرایط جدید است.
( چه عوامل استرس‌زای مثبت و چه عوامل استرس‌زای منفی) ( سادوک و سادوک، به نقل از حسن رفیعی و همکاران، 1382؛ و میلانی فر، 1382 ).
فرد برای اینکه قادر باشد تعادل حیاتی ( هومئوستازی ) خود را حفظ کند و فرآیند تعادل حیاتی را به صورتی ثابت و پایدار نگاه دارد می‌بایست سایق‌های ( rive D ) فیزیولوژیک خود را ارضاء نماید.
ارگانیسم برای این ارضاء نیازمند حدی پایه‌ای از « احساس امنیت » است. زیرا اساساً عدم امنیت منجر به ایجاد استرس منفی ( دیسترس ) می‌گردد ( به خاطر اداراک عدم کنترل ) و واکنش‌های اضطرابی را برمی‌انگیزد.
که این واکنش‌ها همان پاسخ فیزیولوژیک به استرس است که به دنبال آن منابع انرژی در راستای ایجاد احساس امنیت منحرف می‌شوند. ( اتکینسون و همکاران، به نقل از محمد تقی براهنی و همکاران، 1379؛ کارلسون، به نقل از مهرداد پژهان، 1380 ). این انحراف موجب می‌شود که در سطح فیزیولوژیک با کاهش انرژی مواجه شویم ( واکنش‌های انطباقی و در نتیجه آن « سندرم انطباق عمومی » ) (میلانی فر، 1382؛ و آزاد، 1379؛ و ساراسون و ساراسون، به نقل از بهمن نجاریان و همکاران، 1382).
 


مقاله بهداشت و سلامت فردی و نقش آن بر جوامع


عنوان :

مقاله بهداشت و سلامت فردی و نقش آن بر جوامع


این فایل با فرمت word و آماده پرینت میباشد
فهرست مطالب
مبانی نظری و تجربی پژوهش   ۴
۱- سلامت   ۴
۲-  بیماری   ۵
۳ـ مروری بر ادبیات تحقیق   ۹
الف ـ نگاهی بر ادبیات مربوط به سلامت   ۹
تعریف سازمان بهداشت جهانی (WHO)   ۱۶
ب ـ سلامت و اعتیاد   ۲۰
 
 
چکیده
مقاله حاضر درباره بهداشت و سلامت فردی و نگاهی بر ادبیات مربوط به سلامت و به تعریف سازمان بهداشت جهانی  و تعریف بیماری پرداخته است.
به‌طور کلی تعریف سازمان بهداشت جهانی به نوعی در بردارندة مفهوم کیفیت زندگی و رفاه، از ابعاد مختلف در ارتباط با وضع سلامت است. اگر چه تلاش‌های زیادی در خصوص عملیاتی نمودن مفهوم سلامت صورت پذیرفته، اما این مفهوم تاکنون به صورت جامع تعریف عملیاتی نشده است، زیرا متغیرهای آن از روی مجموعه‌ای از تحقیقات محدود فاقد دقت بیرون کشیده شده است و به همین دلیل در خصوص شاخص‌های آن اجماع چندانی وجود ندارد. برای مثال، منابع زیر که در طول یک دوره حدوداً ۱۲ ساله تدوین شده‌اند همین عدم اجماع را یادآور می‌شوند.
واژه های کلیدی: سلامت، بیماری، سازمان بهداشت جهانی،
 
مبانی نظری و تجربی پژوهش
1- سلامت
از آنجا که سلامت مهم ترین و مناقشه برانگیزترین مفهوم این تحقیق است، بررسی اجمالی فضای مفهومی موجود در مورد آن اهمیت زیادی دارد، به طور کلی تعاریف متعددی از مفهوم سلامت نزد محققان و اندیشمندان رشته‌های پزشکی، بهداشت و جامعه شناسی وجود دارد. این مسئله نشان می‌دهد هیچ شیوة ساده و آسانی برای ارائه تعریف از مفهوم سلامت وجود نداشته و دستیابی به تعریفی که مورد قبول همگان باشد، براحتی میسر نیست.
سلامت بی‌تردید مهم‌ترین جنبه از مسائل حیات انسان به شمار می‌رود که از دوران قدیم ذهن اندیشمندان را به خود مشغول کرده است. کسانی نظیر افلاطون که سلامت را به عنوان «هماهنگی میان عملکردهای بدن» و افرادی نظیر جالینوسی که در مقابل سلامت، بیماری را به عنوان «برهم خوردن تعادل» فرض کرده‌اند جزء متقدمینی هستند که به تعریف این مفهوم پرداخته‌اند. همچنین در طول 30 سال گذشته تعداد زیادی از تحقیقات مربوط به سلامت تعاریف متعددی از آن ارائه کرده‌اند. به عنوان نمونه در منابعی نظیر مرکز ملی سلامتی آمریکا، 1964؛ بیلوک، 1971؛ برسلو، 1972؛ الینسون، 1974؛ بالینسکی و برگر،1975؛ کاپلان، 1976؛ ساکت، 1977؛ سازمان بهداشت جهانی، 1979؛ ویر، 1981؛ هیدی و دیگران ، 1985 و … تعاریف گوناگونی از مفهوم سلامت به چشم از می‌خورد (Blaxter,1998:2) که سعی خواهد شد تعاریفی که نزدیکی بیشتری با اهداف تحقیق حاضر دارند مورد اشاره قرار گیرند.
به‌طور کلی در تعاریف پزشکی، سلامت معادل عدم وجود بیماری فرض می‌شود.  بنابراین در حوزة دانش پزشکی به جای ارائه تعریف از سلامت عموماً به ارائه تعریف بیماری بسنده می‌شود. یکی از این تعاریف که مبتنی بر پزشکی جدید است بیماری را به عنوان «انحراف متغیرهای بیولوژیک قابل اندازه‌گیری از حد عادی یا وجود اشکال آسیب شناختی طبقه‌بندی و تعریف شده تلقی می‌نماید» (Ibid:3).
دانش دیگری که به ارائه  تعریف از سلامت پرداخته است، جامعه شناسی پزشکی است. تعاریف جامعه شناختی از سلامت ضمن مدنظر قرار دادن عوامل بیولوژیک، بر عوامل اجتماعی، فرهنگی و روانی نیز تأکید دارند. به عنوان مثال منوچهر محسنی معتقد است سلامت از صفات بسیار متنوعی شکل می‌گیرد که عبارتند از : آمادگی برای کار، تغذیه خوب، احساس شادابی و فقدان هرگونه غم و رنج (محسنی، 45:1376).
همچنین سازمان بهداشت جهانی تحت تاثیر تعاریف جامعه شناختی سلامت را «حالت رفاه و آسایش کامل روانی، جسمی و اجتماعی می‌داند و نه فقط فقدان بیماری و نقص عضو»(همان: 45). بنابر تعریف سازمان بهداشت جهانی، سلامت را می‌بایست با توجه به عواملی نظیر سن، جنس، جامعه و منطقه زیست و در قالب حدود هنجاری مورد بررسی قرار داد.
2-  بیماری
برای تکمیل بحث تعاریف سلامت، ضرورت دارد به مفهوم مقابل آن یعنی بیماری نیز پرداخته شود تعریف بیماری نیز همانند سلامت به سادگی امکان پذیر نیست و برحسب نوع جامعه، مراحل توسعه و مسائل فرهنگی، تعاریف متفاوتی از آن ارائه شده است.
بیماری را در غالب موارد «انحراف از حالت سلامت» تعریف کرده‌اند. به اعتقاد اغلب مردم بیماری حالتی است که تحت تاثیر آن سلامتی انسان به مخاطره می افتد از نظر محیط شناسان بیماری پدیده ای است ناشی از ناتوانی ارگانیسم در ارائه پاسخ همساز به محیط (محسنی، 56:1376)، در حالی‌کمه در انگارة سنتی پزشکی بیماری ضایعه‌ای است در درون بدن انسان که دو نوع شاخص پدید می‌آورد. اول حالتهایی احساسی که بیمار به آن دچار می‌شود و به او هشدار می‌دهد که وضع روبراه نیست که به آنها نشانه ها (symptoms) گفته می‌شود و دوم نشان‌گرهایی که بیان کنندة وجود ضایعة آسیب‌شناسانه نهفته‌ای هستند که توسط پزشک تشخیص داده می‌شوند و به آنها علائم (signs) اطلاق می‌شود (آمسترانگ، 1372: 27) .
به طور کلی انواع تعاریف موجود دربارة بیماری را می‌توان به شرح زیر طبقه‌بندی کرد:
1ـ تغییر در ساختمان عضو و خارج شدن آن از حالت طبیعی.
2ـ تغییر در وظایف طبیعی جسم و روان.
3ـ پیدایش حالت‌هائی که موجب رنج افراد گردد.
4ـ عدم تعادل روانی و اجتماعی (محسنی ، 1376:57).
ج ـ اعتیاد
اعتیاد (Addiction) واژه‌ای است قدیمی که امروزه به دلیل کاستی‌های آن از اصطلاح «وابستگی به مواد» استفاده می‌شود و وابستگی سندروم بالینی با تظاهرات رفتاری، شناختی و فیزیلوژیک است که باعث می‌شود فرد مصرف مواد را به رفتارهای دیگر ترجیح دهد. که برای تشخیص این وابستگی، حداقل وجود 3 نشانه اول از 5 مورد زیر لازم است:
1ـ افزایش تدریجی مقدار مادة مصرفی لازم برای دستیابی به علائم مصرف آن
2ـ پیدایش علائم ترک در صورت عدم مصرف یا کاهش مقدار مصرف
3ـ تمایل دایم و تلاش‌های ناموفق برای کاهش یا قطع مصرف ماده
4ـ مختل شدن فعالیت‌های اجتماعی، شغلی و …
5ـ تداوم مصرف ماده علی‌رغم آگاهی از عوارض آن.
از طرف دیگر برای تشخیص تخت تاثیر مواد بودن در ادبیات موجود 2 معیار عمده وجود دارد که عبارتند از :
1ـ بروز علایم قابل برگشت و اختصاصی مصرف ماده.
2ـ بروز رفتارهای نامتناسبت یا تغییرات روانی به دلیل تأثیر ماده بر دستگاه عصبی مرکزی
و ـ ترک مواد
ترک حالتی از محرومیت (withdrawal) مصرف مواد است که در اثر آن نشانه‌های زیر بوجود می‌آیند.
1ـ بروز سندروم خاص، بر اثر قطع یا گاهش مصرف ماده‌ای خاص
2ـ بروز علائم کاملا ناراحت کننده و اختلال در کارکد اجتماعی و شغلی بر اثر سندروم فوق.
5ـ درمان
به مجموعة روش‌هائی کحه گفته می‌شود که با هدف دست یابی به شیوة زندگی بددون مواد، کمک به افزایش عملکرد در جبنه‌های محتلف زندگی و پیشگیری از تکرار مصرف (عود) انجام می‌شوند.. درمان اعتیاد معمولاً با محرومیت (قطع یا کاهش مصرف مواد)، استفاده از دارو و روش‌هعای اجتماعی نظیر سخنرانی های آموزنهده، جلسات مشاوره گروهی، ایجاد ارتباط با دوستان غیرمعتاد و کمک گرفتن از خانوغده همراه است از اهداف فرعی شیوه‌های درمانی می‌توان به افزایش انگیزه برای ترک و کمک برای باقی ماندن در ترک نیز اشاره نمود
وـ عود
عود به چند حالت مختلف از برگشت به سوء مصرف مواد گفته می‌شود که عبارتند از:
1ـ بازگشت ناگهانی به مصرف  موادی که قبلاً مصرف  می‌شده اس.
 2ـ فرآیندی که سرانجام به مصرف مجدد مواد منجر خواهد شد.
3ـ افزایش مصرف مواد، نسبت به مقداری که قبلاً مصرف می‌شده است.
معمولاً برگشت به سوإ مصرف مواد تحت تأثیر عواملی نظیر افراد (دوستان و آشنایان معتاد) ، اماکن و اشیاء تحریک حواس پنج‌گانه، تجدید خاطرات، افکار و عواطف، اختلالات روانی و سایر بیماری‌ها و روبروشدن با موقعیت‌های ناگوار صورت می‌پذیرد.
زـ پیشگیری
پیشگیری (prevention) به کارگیری اقداماتی است که منجر به کاهش ابتلای افراد به اعتیاد می‌شود. در واقع پیشگیری موجب کاهش عواملی می‌شود که افراد را در معرض خطر قرار می‌دهند و افزایش عواملی که افراد را از مصرف مواد حفظ می‌کند. مهم‌ترین شیوه‌های پیشگیری عبارتند از:
1ـ آگاه کردن افراد از خطرات و مضرات مواد مخدر
2ـ  تقویت فعالیت‌های جایگزینی
3ـ افزایش مهارت‌های زندگی بویژه مهارت‌های حل مشکل
4ـ ارتقای فرهنگی
 
3ـ مروری بر ادبیات تحقیق
الف ـ نگاهی بر ادبیات مربوط به سلامت
رابطه میان شرایط حیاتی و از آن جمله شرایط اجتماعی و وضع سلامتی و بیماری انسان از دیرباز مورد علاقة بشر بوده است. همین تشخیص ارتباط بین مجموعه عوامل اجتماعی با سطح بهداشت و سلامتی، در نهایت منجر به تشکیل شاخة خاصی در جامعه شناسی به نام جامعه‌شناسی پزشکی شده است.
روند کلی تحول اجتماعی ـ معیشتی در آغاز قرون جدید، دورانی را به وجود آورد که در آن، مسائل متفاوتی در جریان صنعتی شدن کشورها طرح گردید؛ واحدهای تولیدی کارخانه‌ای ، جای کارگاه‌های تک نفری یا کارگاه‌هایی با جمع بسیار محدود را گرفت و بهداشت جمعی کارگران که شرط لازم تداوم تولید کارخانه‌ای است، توجه دست‌اندکاران اجتماعی را به مراتب بیش از پیش به سلامتی و بیماری اکثریت جامعه جلب کرد. در این دوره سرمایه‌داران نوپا عموماً این فهم را یافته بودند که واحد تولیدی برای بازدهی قابل اطمینان تولیدی و اقتصادی الزاماً باید حداق‌های بهداشتی را تأمین کنند تا کارگران و کارمندان بتوانند ارائه‌دهنده خدمات قابل انتظار در عرصه تولید باشند. از تبعات این رویکرد افزایش توجه به مؤلفه‌های اجتماعی مؤثر بر بهداشت، سلامتی، بیماری، و رشد بررسی‌ها در زمینة ارتباط میان آن‌ها (رشد مطالعات اجتماعی در باب مسائل پزشکی) بود.
یکی از شخصیت‌های برجسته در این گونه مطالعات در قرن بیستم، آلفرد گروتیان آلمانی است که در کتاب معروف خود به این نتیجه رسید که بسیاری از امراض مهم اجتماعی مشخصاً مزمن هستند و بسیاری از آن‌ها قابل پیشگیری و یا حداقل کنترل پذیرند.
در دهه‌های اول قرن بیستم، تحقیقات اجتماعی در پزشکی به آن درجه از گستردگی و عمق رسیده بود که بتواند مرزهای ملی کشورهای خاستگاه و بویژه آلمان را پشت سر بگذارد. نقش گروتیان در این گسترش بسیار اساسی است. در هرحال این گونه مطالعات در کشورهای مختلف اروپای غربی و شرقی و شوروی (سابق) مطرح شد و رشد کرد.
 اما در کشورهای انگلوساکسون ابراز علاقه به پزشکی اجتماعی و مطالعات مربوط به آن، پدیدة نسبتاً جدیدی است. ملاحظات و پارامترهای اجتماعی در این کشورها بیشتر تحت پوشش جامعه شناسی پزشکی طرح شده و مورد بررسی قرار گرفته‌اند. در نتیجه شاید تا حدودی قریب به واقعیت باشد که اروپا را مهد طب اجتماعی، و به طور کلی کشورهای انگلوساکسون ـ رامهد جامعه‌شناسی  پزشکی بدانیم. اما فرق اساسی بین پزشکی اجتماعی و جامعه‌شناسی پزشکی به طور خلاصه در آن است که اولی بیشتر جهت‌گیری پزشکی و دومی بیشتر جهت‌گیری جامعه شناختی دارد و به موضوعاتی نظیر تحلیل ساخت اجتماعی، نهادها و الگوها توجه می‌کند.
به هر صورت رشد طبیعی جامعه‌شناسی پزشکی در جهان غرب به علت دو عامل اساسی بوده است: یکی پی بردن به این واقعیت که بسیاری از مسائل موجود در نظام ارائه خدمات بهداشتی جدید اساساً اجتماعی‌اند و دیگری افزایش علاقة خود پزشکی به جبنه‌ها و عوامل اجتماعی بیماری‌های مختلف از قبیل بیماری های روانی، بیماری‌های مزمن و … (آمسترانگ، 1372، ص 25ـ15)
پس از رشد و گسترش مطلاعات مربوط به جامعه‌شناسی پزشکی و پزشی اجتماعی، مطالعات مربوط به وضعیت سلامت و عوامل اجتماعی مؤثر بر آن به‌طور انبوه در حوزه‌های جغرافیایی گوناگون پیگیری شد.
در واقع اگر زمان تولد جامعه‌شناسی پزشکی را نیمه اول قرن بیستم بدانیم، شکل‌گیری مطالعات مربوط به سلامت عمدتاً در نیمه دوم این قرن بوده است. این موضوع به ویژه در بیست سال اخیر سیر صعودی قابل ملاحظه‌ای را از نظر کمی و کیفی نشان می‌دهد.
محققان بسیاری در طول این سال‌ها کوشیده‌اند تا پس از ارائة یک تعریف عملیاتی ترکیبی از مفهوم سلامت، تأثیر شرایط، واقعیت‌ها و ساختارهای اجتماعی را بر آن بسنجد. به‌طور کلی مطالعات انجام گرفته در این زمینة را در دو طبقه می‌توان جای داد؛ نخست تحقیقاتی که به تأثیر شرایط اجتماعی گوناگون پرداخته‌اند و دوم پژوهش‌هایی که در پی بنیان نهادن چهارچوب‌های نظری و روش‌شناسی جهت سنجش وضع سلامتی جمعیت‌های و گروه‌های مختلف اجتماعی و بیان تفاوت‌های موجود در سطح سلامتی بر حسب متغیرهای اجتماعی گوناگون بوده‌اند؛ همچنین بخشی از مطالعات مربوط به سلامتی نیز در حوزه روان‌شناسی اجتماعی شکل گرفته‌اند.
نمونه‌های مورد مطالعه در طبقه نخست از تحقیقات، عمدتاً بیمارانی بوده‌اند که نوع بیماری آن‌ها (به عنوان نقطة مقابل سلامتی) در ارتباط با متغیرهای نظیر انتخاب اجتماعی (ژاک والن و میخائیل و پلانک) به‌عنوان تبیین‌کننده‌های تفاوت در سلامتی ـ از یک سو ـ و نیز استرس و اتفاقات زندگی (هانس سلی)، انواع شخصیت، توان مقابله با مشکلات (آرون آنتونوفسکی) سلامتی، از سوی دیگر ـ مورد بررسی قرار گرفته‌اند (هرتسلیک، 1376، ص 73ـ 77).
در جامعه‌شناسی پزشکی تأثیرات عوامل اجتماعی بر تندرستی و بیماری در دو مقوله تأثیرات مستقیم و تأثیرات غیرمستقیم مورد بحث قرار می‌گیرد. شواهد موجود از تأثیر غیرمستقیم عوامل اجتماعی در فراهم آوردن تماس فرد با خطرهای جهان فیزیکی ـ زیست‌شناختی حکایت دارد که این تأثیرها، به صورت کلی یا جزیی قابل بررسی است.
در خصوص تأثیر کلی عوامل اجتماعی ، دوبوس (1980) این نکته جالب توجه را که بیماری محصول سوء سازگاری با محیط است مورد بحث قرار داده است. او اعتقاد دارد جوامعی که به تعادل با محیط خود رسیده‌اند. به‌طور کلی از بیماری مبرا هستند و بیماری هنگامی پدید می‌آید که این تعادل به هم بخورد.
 

دانلود کامل مقاله بهداشت و سلامت فردی و نقش آن بر جوامع



 

مقاله فوبی خاص


این فایل با فرمت word و آماده پرینت میباشد
فهرست مطالب
مقدمه
تعریف فوبیا
بررسی منابع فارسی
همه‌گیری شناسی
سبب شناسی
           1- دیدگاه زیست شناختی
         2- دیدگاه روان‌پویایی
          3-دیدگاه رفتارگرایی
تشخیص  
           ملاک‌های تشخیصی DSM-IV برای فوبی خاص
ویژگی‌های بالینی
درمان
         1- دیدگاه زیست شناسی
         2- دیدگاه روان‌پویایی
          3- دیدگاه رفتارگرایی
          4- سایر روش‌های درمانی
مقالات اینترنتی  
          حقایقی دربارة فوبیا
          فوبی‌ها (عجیب اما ساده )
منابع فارسی ـ منابع انگلیسی
 
مقدمه:
بشر در مسیر تکامل برای مقابله و تسلط برآن به ابزارهای قاطعی مجهز شده است که هر یک برای بقای او اهمیت بسیاری داشته‌اند. زمانی که این ویژگی‌ها را بررسی می کنیم، حیاتی  بودن بعضی از آنها عجیب به نظر می‌رسد زیرا که احساس ناشی از آنها چندان خوشایند نیست و با پیش فرض نه چندان صحیح ما که « هر چه خوشایندتر است اهمیت بیشتری در بقای ما دارد» جور در نمی‌آید.
« در سال 1872 داروین متوجه شد که انسان و حیوانات، هیچان را با حالتهای مختلف نشان می‌دهند، به عقیدة او، این حالت پدیده‌ای عالگمیر می‌باشد و در تمام فرهنگ‌ها یکسان است.»   زمانی که فوبی را به عنوان یک ترس تعریف می نماییم به آن اهمیت بقایی می‌بخشیم اما معتقدیم این ویژگی به انحراف کشیده شده است. زیرا در ادامة تعریف می‌آوریم که این ترس، شدید، غیر منطقی و غیر طبیعی است و مانع از انجام فرآیندهای حیاتی دیگر در فرد می‌شود، که این برخلاف جهت بقا می‌باشد.
بنابراین شناخت و در نتیجه درمان فوبی که یکی از شایعترین اختلالات اضطرابی است، با  اهمیت جلوه می‌نماید.
در این پژوهش کوتاه کوشش شده که نگاهی هر چند اجمالی به اختلال فوبی و بویژه فوبی ـ خاص انداخته شود. بنابراین ابتدا از تعریف فوبی و مفاهیم وابسته آغاز شده تا خواننده برای ورود به بحث، آشنایی پایه‌ای کسب نماید. آنگاه به سراغ منابع فارسی که این اختلال را دقیق‌تر مورد بررسی قرار داده‌اند، می‌رویم.
 در پایان نیز سه مقاله اینترنتی به همراه ترجمة آن ارائه شده به امید انکه در جهت تشریح این اختلال و روش‌های درمانی آن گامی هر چند کوچک برداشته شده باشد.
 
تعریف فوبیا ( هراس)
 
هراس: ترس یا بیزاری غیر طبیعی و یا شدید از چیزی. 
هراس: ترس غیر منطقی، غیر طبیعی و دائمی از یک شئ یا موقیعت خاص.
هراس: هر ترس یا دلهرة غیر طبیعی دائمی: همچنین، واژه‌ای که حاکی از ترس یا انزجار غیر طبیعی است.
هراس ساده، هراس از اشیاء اما نه از موقعیت‌ها ( گذر هراسی ) یا ( نه ) از اعمال. (هراس، اجتماعی ) مانند ترس از سگ، گربه، موش، عنکبوت، خون و زخم، هراس از مکان بسته، هراس از بلندی، و مسافرت هوایی؛ هراس اجتماعی، هراس از اعمال، و نه از موقعیت‌ها ( گذر هراسی )یا (نه ) از اشیاء ( هراس ساده)، که در آن فرد از تحقیر و شرمندگی می‌ترسد. به عنوان مثال( ترس از سخنرانی در جمع یا خوردن یا استفاده ازتوالت عمومی.
هراس: یک اصطلاح یونانی برای ترس یا دلهره: بر اساس این ریشه‌شناسی، به هراسهای خاص بدرستی اسامی با ریشة یونانی داده شده است، به عنوان مثا، پیروفوبیا = ترس از آتش، نیکتوفوبیا = ترس از تاریکی، و غیره. در شیوة روانپزشکی استاندارد، یک واکنش پیش از آنکه بدرستی بعنوان یک هراس( فوبی ) طبقه‌بندی گردد نیازمند فاکتورهای متعددی است. بویژه اینکه، ترس می‌بایست دائمی و شدید باشد، یک نیاز اجباری به گریز یا اجتناب از موقعیت یا شی، هراس‌زا وجود داشته باشد و ترس می‌بایست غیر منطقی باشد و بر پایة قضاوت درستی استوار نباشد. 
.Pholia ( Fo be -a )
فوبی، هراس، فوبی عبارتست از ترس شدید و رجعت کننده‌ای که دلیل منطقی برای آن نمی‌توان پیدا کرد. فوبوس (Phobos ) نخستین بار در لغت طبی دو هزار سال قبل در رم در تعریف ترس از آب  (Hydrophobia ) که از علائم هاری قلمداد شده است به کار رفت. هر چند این واژه تا قرن نوزدهم وارد روانپزشکی نشد، معهذا ترس فوبیک و رفتار فوبیک در مقالات طبی پیش از آن بسیار دیده می‌شود. بقراط به دو بیمار فوبیک اشاره کرده است که یکی با شندیدن صدای نی دچار « وحشت » می شد و دومی از نزدیک شدن به کم عمق‌ترین چاله‌ها دچار هراس می‌گردید. لغت فوبی در قرن نوزده عمومیتی یافت و نخستین بار در سال 1848 در یک فرهنگ  پزشکی « Syphilophobia »   به معنی « ترس شدید از سفلیس » که منجر به حصول علائم خیالی بیماری می‌گردد، ظاهر شد.
 از اواخر قرن نوزدهم تضاد مداومی در ارتباط  فوبی‌ها با سایر امراض روانی در مقالات طبی به چشم می‌خورد. ژانه و کرپلین گاهی از فوبی‌ها و وسواس طوری صحبت می‌کنند که گویی آنها مترادف هم هستند. فوبی‌ها با ترس‌های معمولی از نظر شدت، طول مدت، غیر طبیعی بودن و ایجاد ناتوانی به خاطر امتناع از موقعیت‌های ایجاد کنندة فوبی مشخص هستند. فوبی‌ها ممکن است منفرد یا متعدد باشند. ترس از حیوانات احتمالاً شایع‌ترین نوع فوبی منفرد، یا اقلاً شایع‌ترین نوعی است که مورد مطالعه قرار گرفته است.
 . Phelia, simpleفوبی ساده. در طبقه‌بندی DSM-III-R فوبی ساده طبقة ته مانده‌ای است که سایر انواع فوبی را، که شامل گذرهراسی و فوبی اجتماعی نمی‌گردند، برمی‌گیرد. نمونه کلاسیک فوبی ساده ترس شدید و غیر منطقی از عنکوب است. زنها بیشتر از مردها مبتلا به فوبی ساده هستند، هراس از موش نمونة مشهور از این فوبی در زن‌هاست. اشیاء وموقیعت‌های زیر به ترتیب نزولی شایع‌ترین انواع فوبی ساده را به وجود می‌آورند: حیوانات، طوفان، بلندی، بیماری، زخمی‌شدن، و مرگ: 
 حال می بایست بعضی مفاهیم مرتبط با فوبی ( هراس ) را نیز تعریف نماییم :
 Fear  یا ترس، از کلمة انگلیسی قدیمی Faer به معنی خطر ناگهانی مشتق شده است. این ترس، قابل توجیه و خطر ایجاد کنندة آن، ذاتی، واقعی و معلوم است.
 ترس متناسب با خطر است، و گاهی اگر ضرورت فرار از آسیب وجود داشته باشند. مفید هم هست.
 Anxiety  اضطراب، از کلمة Anxiua ، به معنی احساس فشردگی در قفسة سینه ریشه می‌گیرد. اضطراب به ترس بدون منشاء مشخص اطلاق می شود؛ یعنی شخص نمی‌داند چرا می‌ترسد، و یا ترس او نسبت به خطر، نامتناسب به نظر می‌رسد. بیمار، غالباً با احساس تنگی که در قفسه سینه می‌کند، اظهار می‌دارد: « فقط احساس می‌کند مضطربند.»
 Panic ] وحشت زدگی که در این کتاب هراس ترجمه شده است. [
به اوج حالت ترس اطلاق می‌شود. این اصطلاح از کلمة Pan، الهة روستایی یونان باستان مشتق می‌گردد. « پان » گاهی یک الهة قهرمان است که از گوسفندان و شبانها مراقبت می کند و عاشق موسیقی است. اما گاهی هم موجب زهره ترک شدن مردم می‌گردد. خلاصه، « پان » نعمت مرکبی است؛ همانند وحشت زدگی در یک آتش سوزی، ممکن است شما را به سوی در خروجی و یا اشتباهاً به سوی در عوضی براند. 
 جملة وحشت‌زدگی دورة مجزایی است که در آن شروع ناگهانی نگرانی شدید، ترس، یا وحشت اغلب همراه با احساس مرگ قریب الوقوع وجود دارد، در ضمن این حملات علائمی نظیر تنگی نفس، تپش قلب، احساس درد یا ناراحتی در قفسة سینه، خنگی و ترس از دیوانه شدن.  از دست دادن کنترل، ظاهر می‌شود:
 


 

مقاله روانشناسی (انسان شناسی ) از نظر هابز


این فایل با فرمت word و آماده پرینت میباشد
فهرست مطالب
وضع طبیعی و قرارداد ۴
الف: وضع طبیعی ۵
ب: قرارداد اجتماعی ۱۲
ج: معمای زندانی ۱۶
عوامل پیدایش نظریه تصویری ۲۳
نکات تشابه تصویر و قضیه ۳۱
رد نظریه رساله در باب «معنی واژه‌ها و جملات» ۴۱
صورت منطقی ۴۸
گزاره‌های بنیادین و گزاره‌های غیر بنیادین ۵۰
 
فصل اول
وضع طبیعی و قرارداد
 
الف: وضع طبیعی
هابز در تحلیلی روانشناسانه از انسان معتقد است که حرکتهایی کوچک درون انسان وجود دارند که پیش از حرکتهای ارادی انسان مانند سخن گفتن راه رفتن و دیگر حرکتهای ارادی مشابه وجود دارند، این مقدمات محدود و اولیة حرکت در درون بدن آدمی، قبل از آنکه در عمل راه رفتن، سخن گفتن، زدن و دیگر اعمال مشهود آشکار شوند، عموماً کوشش خوانده می‌شوند.»  اگر این کوشش معطوف به چیزی است که محرک آن می‌باشد خواهش یا میل خوانده می‌شود و وقتی در جهت گریز از چیزی باشد بیزاری هابز در ادامه شرح می‌دهد که عشق و نفرت ناشی از همین میلی یا بیزاری می باشد همچنین امید و بیم نیز اسامی دیگر می باشد که میل و بیزاری به آنها معنا می‌بخشد. بر اساس همین نظر، هابز خوب و بد را نیز بر مبنای میلی تعریف می‌کند. اگر انسان چیزی را خوب می‌داند به معنی آنست که به آن میلی دارد و در صورتی که آن را بد نیامد، به این معناست که بدان میلی زاده، یا به عبارت دیگر از آن بیزار است. با این وصف می‌توان گفت هابز مدعی است که ارزشهایی مثل خوب و بد ذهنی و نسبی می باشند و دیگر نمی‌توان گفت صفت خوبی که ما به چیزی نسبت می‌دهیم در ذات آن چیز است. «بنابراین، اختلاف نظر درباره ارزشها، همان اختلاف نظر درباره سلیقه‌هاست. [و] البته می‌توان انتظار داشت که مردم درباره اینکه برخی چیزها به نظرشان خوب و برخی چیزها بر آید با هم اختلاف عقیده داشته باشند.»  این اختلاف تا حدی است که چیزی که برای فردی کاملاً خوب به نظر می‌رسد توسط دیگری به تعریف شود.
بیان این مقدمه به درک بهتر وضع طبیعی تبیین شده بوسیله هابز کمک می‌کند. هابز در فصلی از لویاتان که در باب وضع طبیعی آدمیان و سعادت یا تیره روزی آنها در آن وضع نگاشته است بحث خود را با برابری آغاز می‌کند. او می‌گوید آدمیان بر حکم طبیعت در تواناییهای بدل و ذهنی با هم برابرند. معنای گفته او این نیست که واقعاً همه به یک اندازه از نیروی بدنی و ذهنی برخوردارند، بلکه می‌خواهد بگوید روی هم رفته کاستیهای آدمی از یک وجه با دیگر خصوصیاتش جبران می‌شود. کسانی که از نظر قوای جسمی ضعیف‌تر هستند به کمک دسیسه و نیرنگ می‌توانند بر قوی‌ترها فائق شوند و تجربه همه انسانها را در کارهایشان برای چاره‌اندیشی و تدبیر کمک می‌کند.
این برابری انسانها بخاطر وجود خصلتهای خودخواهانه و انگیزه‌های انسانها در نهایت به وضعی غیرقابل تحمل منجر می‌شود. هابز معتقد است: «از همین برابری آدمیان در توانایی، برابری در امید و انتظار برای دستیابی به اهداف ناشی می‌شود. و بنابراین اگر دو کس خواهان چیز واحدی باشند که نتوانند هر دو از آن بهره‌مند شوند، دشمن یکدیگر می گردند و در راه دستیابی به هدف خویش (که اصولاً صیانت ذات و گاه نیز صرفاً کسب لذت است) می‌کوشند تا یکدیگر را از میان بردارند یا منقاد خویش سازند. 
در این وضع معقول‌ترین کاری که هر کسی می تواند بکند آنست که برای گریز از ترس و تامین امنیت خود از دیگران پیش بگیرد، یعنی هر کس باید از طریق زور یا تزویر بر همه آدمیان تا آنجا که می‌تواند سلطه و سروری» بیابد، تا وقتی که هیچ قدرتی برای به خط انداختن او وجود نداشته باشد. از نظر هابز انسانها برای حفظ و حیات از خود مجاز به این کار می‌باشند. زیرا همانگونه که در گفته شرهابز یک اصل محوری در فلسفه اخلاق خود ارائه می‌دهد و آن اصل که «حق طبیعی» می‌باشد توضیح دهنده رفتار آدمیان در وضع طبیعی می‌باشد. حق طبیعی انسان را به حفظ خود و پیروی از خواهشهای هدایت می‌کند.
وقتی انسانها در پی صیانت از خویش و پیروی از امیال و خواهشهای خود هستند این امر به رقابت و ترس از دیگران می‌انجامد، همچنین چون قدرتی در کار نیست که آنها را در حال ترس و احترام کامل  نیست به هم نگه دارد از مصاحبت و معاشرت با هم ناراحت می‌باشند. این شرایط به ادعای هابز به خاطر این پیش می‌آید که هر کس می‌خواهد دوستش برای او همان ارج و قدری را قائل شود که خود او بر خود می‌نهد و اگر ببینید او را خوار می‌شمرند می‌رنجد و در صدد انتقام بر می‌آید.
هابز معتقدات که سه علت اصلی در نهادان نها برای کشمکش و منازعه وجود دارد. این سه علت رقابت، ترس و طب عزت و افتخار می‌باشد. رقابت برای کسب سود بیشتر می‌باشد، ترس برای کسب امنیت بوجود می‌آید و طلب افتخار موجب تعدی به دیگران می‌گردد. از اینجاست که وی نتیجه می‌گیرد که تا زمانی که ما آدمیان بدون قدرتی عمومی به سر برند که همگان را در حال ترس نگه دارد، در وضعی قرار دادند که جنگ خوانده می‌شود؛ و چنین جنگی جنگ همه بر ضد همه است. 
البته این جنگ همان نبرد یا فعل جنگیدن نمی‌باشد بلکه طولی از زمان است که در آن اراده و ستیز کردن و نبرد نمایان می‌باشد و بوی جنگ به مشام می‌رسد. در این وضع طبیعی جنگ هر فردی برای تامین امنیت متکی توانایی و دانایی خودش می‌باشد و در این حالت جایی برای کار و کوشش وجود ندارد زیرا ثمره‌کار نامعلوم است. در نتیجه هیچ گونه صنعت و دانشی شکل نمی‌گیرد و از همه بدتر زندگی آدمی در انزوا ، مسکینانه، زشت، در فشار و کوتاه می‌باشد. از نتیجه‌گیری هابز چنین نمایان است که دستیابی به صلح و تمدن تنها از راه برپاداشتن جامعه و بنا نهادن قدرتی عمومی امکان پذیر است، اما نمی‌توان تا قبل از رسیدن به این وضع انسانها را بخاطر اعمالشان سرزنش کرد.
کاپلتون می‌گوید: «هابز وضع طبیعی جنگ را از پژوهش در نهاد آدمی [امیال و] و انفعالهایش استنتاج می‌کند، اگر کسی به اعتبار عینی  این استنتاج شک آورد، همین بس که حتی در وضع یک جامعة سازمان یافته چه می‌گذرد هر کس چون به سفر می رود با خود سلاح بر می دارد؛ در خانه‌اش را شبها به کلون می بندد؛ اشیاء گرانهایش را در جای امن می‌گذرد و این حال به روشنی می‌نماید که او درباره همنوعانش چگونه می‌اندیشد. 
ولی نباید انسانها را بر خاطر سرشت و نهادشان سرزنش کرد. خواهش‌ها و دیگر هیجانات و امیال انسان به خود گناه نیستند، پس اعمالی که از آن امیال و هیجانات ناشی می‌شوند تا وقتی که آدمیان بر ضد آن قانونی وضع نکرده‌اند گناه نمی‌باشد.
تا وقتی چنین قوانینی وضع نشده‌اند آدمیان نمی‌توانند آنها را بشناسند، و همچنین تا وقتی آدمیان در مورد شخصی که باید قانون وضع کند به توافق نرسیده باشند، هیچ قانونی نمی‌تواند. 
این عبارت نشان می‌دهد که در نظریه هابز در وضع طبیعی هیچ گونه ملاک مشخص و معین و ثابتی وجود ندارد که ارزشها و امور اخلاقی با آن سنجیده شوند به قول خود هابز «در این هیچ چیز نمی‌تواند ناعادلانه باشد. مفهوم حق و ناحق و عدالت و بی‌عدالتی در آن وضع معنایی ندارد. وقتی قدرت عمومی در کار نباشد، قانونی هم وجود ندارد و وقتی قانونی وجود نداشته باشد عدالتی متصور نیست. در چنگ نیرومندی و خدعه‌گری دو فضیلت اسامی هستند و عدالت و بی‌عدالتی از زمرة قوای بدنی یا فکری آدمی به شمار نمی‌روند و گر نه می‌بایست همچون حواس و امیال آدمی در هر انسانی حتی اگر وی تنها انسان روی زمین بوده باشد یافت می‌شد. [ عدالت و بی عدالتی] صفات آدمیان هستند که در جامعه زندگی می‌کنند، نه آدمیان تنها و منزوی.
تا اینجا نظرات هابز در باب وضع طبیعی آدمیان و اینکه چگونه این وضع به خشونت و جنگ همه علیه همه می‌انجامد، میان شد، مسئله‌ ایست اینک مطرح می باشد آنست که اساساً آیا چنین وضعی هیچگاه به لحاظ تاریخی وجود داشته است. برخی از منتفذان هابز این اشکال را به نظریه او وارد کرده‌اند که وضع طبیعی جنگ و نتایج آن یعنی ایجاد یک حکومت بر پایه قرارداد هیچ وقت بوقوع زیر پیوسته است.
هابز در لویاتان شرح می‌دهد که منظور او از این وضعیت طبیعی جنگی آن نیست که این وضع به شکل عمومی واقعاً موجود بوده است البته به زعم وی این حالت در بسیاری جاها از جمله در امریکا یک واقعیت تاریخی بوده‌ است. با این همه منظور وی از طرح این وضعیت اشاره به این موضوع به شکل وضعی سلبی می‌باشد، به این ترتیب که در صورت عدم وجود حکومت این وضع اجتناب ناپذیر می‌نماید. این نکته در مورد انسانهای متمدن نیز به این شکل می‌تواند معنا شود که اگر این گونه استنتاج بر اساس امیال و حالات نفسانی را دریابند کاری هایی در جهت حفظ مصلحت و منفعت خود انجام دهند که به چنین وضعی گرفتار نشوند.
این واقعیت که مردم هیچ گاه در وضع طبیعی نبودن‌اند- البته اگر آن را واقعیت فرض کنیم- نمی‌تواند اعتبار این عقیده هابز را که زندگی بشر بدون وجود یک قدرت حاکم «تنها ، مسکنت بار، دو منشاء و کوتاه» خواهد بود زایل کند، ولی اگر این موضوع حقیقت داشته باشد که بشر در زمانی در چنین وضعی بر سر برده است فقط می تواند به عنوان یک دلیل اضافی، نظر هابز را بیشتر تأئید کند، در حالی که ، در واقع، در این مورد به شواهد [تاریخی] نیازی نیست». 
جونز معتقد است در شیوه تفکر هابز در این باره که زندگی بدون وجود حاکمی مقتدر، تیره و نکتب‌بار است بر هیچ گواه تاریخی احتیاجی نیست. زیرا همه شواهد حکایت از آن دارد که هر چه در یک جامعه حاکم ضعیف‌تر گردد تیره روزی بیشتری دچار اتباع او می‌شود و هابز این موضوع را اساس منطق خود قرار داده و استدلال نموده که در شرایطی که هیچ قدرت حاکمه‌ای نباشد، زندگی حقیقتاً مصیبت‌بار خواهد بود.
امالین زندگی نخست و دردآور ادامه ندارد  و انسانها باز هم به حکم طبع خود از آن بیرون می‌آیند. توصیف انسان هابزی از این پس کامل می‌شود زیرا تا به حال فقط به خبرهای عاطفی و امیال و مسائل مربوط به حقوق طبیعی آدمیان پرداخته شد، اما انسان در نظر هابز دارای وجه دیگری نیز می باشد و آن عقل و خرد می‌باشد. انسانها بوسیله این ابزار که در نهاد آنها وجود دارد زندگی را برای خود آسانتر می کنند. هابز می‌گوید:
«حالات نفسانی و امیالی که آدمیان را به صلح متمایل می سازند [یکی] ترس از مرگ، [دیگری] طلب لوازم زندگی راحت [و سوم] امید به این است که از طریق کار و کوشش خود آن لوازم را بدست آورند. و عقل اصولی مناسب برای صلح پیشنهاد می‌کند که آدمیان می توانند بر اساس آنها به توافق برسند.»
این اصول قوانین طبیعی هستند. که بنا بر تعریف هابز حکمی کلی است که بوسیله عقل کشف می‌شود و انسان را از انجام کاری که مخرب زندگی اوست و یا زندگی او را به خطر می اندازد باز می‌دارد. به عبارت دیگر انسانها تنها در پی کسب لذت و خواهشهای خود به صورت کور نیستند بلکه در نهاد آنها میل به صیانت نفس بصورتی عقلانی وجود دارد و قوانینی که هابز به عنوان قوانین طبیعی بیان می کند شرایط و قواعد این صیانت نفس عقلانی را تبیین می‌نماید. قوانین طبیعی علاوه بر آنکه انسانها را به سوی تشکیل دولت و حکومت هدایت می‌کند شرایط تاسیس جامعه و حکومتی استوار را نیز برای ایشان معین می‌کند. هابز در عناصر قانون می گوید: «خلاصه «قوانین طبیعی» عبارت است از منع و نهی ما از این که داور خویش باشیم»
انسانها چگونه با بهره‌گیری از این قوانین از وضع طبیعی جنگ همه علیه همه بیرون می آیند. هابز می‌گوید: اولین و بنیادی‌ترین قانون طبیعت، در جستجوی صلح بودن و حفظ آن است. چون مهمترین خطری که جان انسانها را تهدید می‌کند ادامه یافتن وضعیت جنگ می‌باشد. با وجود آنکه هر کس تا آنجا که برای دست یافتن به صلح امیدوار است باید برای آن بکوشد ولی وقتی نتواند به صلح دست یابد آنگاه می‌تواند از همه وسایل و امکانات برای جنگ بهره برد» پس قانون اول طبیعی مشروط به جزء دومی است که هنوز دستیابی به صلح را امکان پذیر  نمی‌کند زیرا ممکن است عده‌ای آنرا نقض کنند و انسانها هنوز دارای حقوقی مطلق هستند که حاضر به چشم پوشی از آن نیستند.
هابز از قانون اول طبیعت قانون دیگری را استنتاج می کند، این قانون می‌گوید: «هر کس باید به اندازه دیگران مایل باشد که برای حفظ صلح و حراست از خویشتن، حق مطلق خود نسبت به همه چیز را وانهد و به همان میزان از حق برخورداری از آزادی بر ای خود بر ضد دیگران خرسند باشد که خود به دیگران بر ضد خویش روا می دارد. 
اجرای قانون دوم شرایط را مهیا می‌کند تا انسانها از وضع طبیعی بیرون آیند و استقرار جامعه مدنی در این شرایط امکان پذیر می‌شود. عنصر اصلی این عمل انعقاد یک قرار داد می‌باشد که در آن افراد از حقوق خود چشم پوشی می‌کنند و حقوق خود را به قدرت حاکم واگذار می کند.
ب: قرارداد اجتماعی
قرارداد اجتماعی در پی یک رفتار عاقلانه‌ از سوی انسانها انجام می‌گیرد . ایشان در وضع طبیعی به کمک عقل در می‌یابند که باید به موجب قانون طبیعی از حق داوری خصوص خود درباره چیزهایی که برای آنها خطرناک است چشم پوشی کنند و در عوض داوری قدری عمومی را بر خود می‌پذیرند.
در بحث وضع طبیعی اشاره شد که منازعه در این حالت از آنجا آغاز می شود که اولاً به خاطر اختلاف امیال و خواهشها انسانها با هم اختلاف پیدا می کنند و ثانیاً به دلیل نبودن مرجع واحدی برای تعیین ارزشها و داوری در خصوص آنها، آدمیان با داوریهای متفاوتشان به حقوق دیگران تعدی می کنند. انسانها در می‌یابند برای آنکه نظر خودشان با نظر دیگران هماهنگ شود باید داوری مرجعی واحد را بپذیرند.
هابز در دو اثر خود، لویاتان و عناصر قانون موضوع قرارداد و واگذاری حق را با بحث چشم پوشی آغاز می‌کند. او در عناصر قانون چشم پوشی از حق طبیعی به نفسه را زمینه پذیرش داوری قدرت  عمومی می‌داند، در اینجا منظور او کل حق طبیعی به معنایی است که در این اثر تعریف شده، یعنی حق کاربرد «کل قدرتی» که ما باری دفاع از خود داریم. البته همانطور که ریچارد تاک اشاره می کند در عناصر قانون بیان مسئله به شکل گیج کننده می‌باشد و این بحث به شکل رضایت بخش‌‌تری در لویاتان آمده است . هابز در لویاتان می‌گوید: «چشم پوشی آدمی از حق خود نسبت به هر چیزی به معنی محروم ساختن خویش از آزادی و نیز منع دیگران از برخورداری ایشان از حق خود نسبت به همان چیز است. 
هابز در ادامه شرح می دهد که چرا انسانها به این نتیجه‌گیری می رسند که باید مقداری از حقوق خود را واگذار کنند و استدلال می کند که فرد در این واگذاری زیانی را متحمل نمی‌شود. وی می‌گوید: «هر گاه که کسی حق خود را واگذار کند یا از آن چشم بپوشد: این کار را با به ازای حقی انجام می‌دهد که متقابلاً به او واگذار می گردد؛ و یا انتظار دارد که نفع دیگری عایدش شود. زیرا عمل او عملی ارادی است و غایت اعمال ارادی همه آدمیان کسب نفعی بر خودشان است»  و از همین گفته خود نتیجه می گیرد که حقوقی هست که آدمیان نمی توانند آنها را واگذار کنند زیرا در صورت واگذاری آنها هیچ سودی به دست نمی‌آورند و دچار خسارت می‌شوند، این حقوق عبارت از حق مقاومت در برابر حمله دیگران برای کشتن و یا حق مقاومت در برابر کسب رساندن دیگران به فرد می‌باشد.
 
 


مقاله تاثیر محیط بر خلاقیت کودکان


این فایل با فرمت word و آماده پرینت میباشد
فهرست مطالب
مقدمه ۵
تشریح خصوصیات محیط استفاده ۵
تاثیرات محیط بر محصول ۶
دستهای آلودة کودک ۷
تاثیرات محصول بر محیط ۸
نتیجه‌گیری ۱۰
استراتژی بازاریابی هدف ۱۲
آنالیز کارکرد عملی ۱۲
الف) آنالیز کارکرد جسمی (ارگونومی) ۱۲
توصیه های ارگونومی ۱۴
نیازهای ایمنی ۱۵
نیازهای بهداشتی ۱۶
آنتروپومتری ۱۷
عملکرد ارگونومیکی رنگ ۲۳
الف- ایمنی ۲۳
ب- قابلیت دیده شدن ۲۴
ج- دوام و بقای ظاهری محصول ۲۴
د- هویت و شناسایی ۲۵
هـ- سازگاری ۲۵
و- تعمیر و نگهداری ۲۶
ب- آنالیز فنی ۲۶
آنالیز کارکرد زیبایی شناسی (استتیک): ۲۷
گشتالت در محصول ۲۸
انرژی تصویری محصول ۲۹
عملکرد ساختاری رنگ ۳۰
الف- کانون توجه ۳۰
ب- تفرق و تجمع ۳۱
ج- تناسب و تعیین وضع ۳۱
بررسی تاثیرات بصری رنگ در محصول ۳۲
نتیجه‌گیری ۳۵
ابزار نقاشی کودکان ۳۶
آنالیز ساختار ۳۸
چک لیست طراحی ۴۲
منابع و مآخذ ۴۴
 
برای اینکه یک وسیله به بهترین وجه ممکن طراحی شود باید تا حد امکان با مکان استفاده محصول آشنا بوده و خصوصیات آن را مشخص کنیم تا در انتخاب فرم، عملکرد، جنس و مسایل دیگر مربوط به طراحی محصول مواردی برگزیده شوند که بیشترین سازگاری با محیط و عناصر وابسته به آنها از جلمه اشیاء پیرامون محصول و استفاده‌گر را داشته باشد.
تشریح خصوصیات محیط استفاده:
اتاق کودک به واسطة استفاده‌ای که از آن می‌شود، دارای خصوصیات خاصی است که در اینجا به بررسی آن می‌پردازیم:
1- اتاق کودک، اتاقی است که در حدود 12 متر یا حدود 2*3 محسوب می‌شود.
2- دمای اتاق همواره متعادل است و از سرد و گرم شدن بیش از حد آن جلوگیری می‌شود.
3- حتی الامکان آفتاب گیر انتخاب می‌شود و نور خورشید به داخل اتاق می‌تابد.
4- کودک در اتاق خود احساس آرامش کرده و آنجا را حیطة قلمرو خود می‌داند.
5- در اتاق وی، معمولاً انواع و اقسام اسباب بازیها مشاهده می‌شود.
6- رنگ اتاق کودک معمولاً با دیگر اتاق‌ها متفاوت است و با توجه به جنسیت کودک، دیوارها رنگ آمیزی می‌شوند.
7- لوستر، تابلوها و وسایل فانتزی و کودکانه در اتاق وی استفاده می شود.
8- والدین سعی می‌کنند، حتی الامکان وسایل اتاق کودکشان قابل شستشو باشد.
تاثیرات محیط بر محصول:
 تاثیرات بصری:
- چهار گوش بودن اتاق و صاف بودن دیوارها
- ابعاد اتاق کودک
- وجود وسایل فانتزی و کودکانه در اتاق کودک
- رنگ اتاق
   تاثیرات فیزکی و شیمیایی:
- ایجاد ضربه به محصول از جانب کودک یا حین حمل و نقل
باید توجه داشت که این محصول توسط گروه سنی 4 تا 6 سال استفاده می‌شود و این گروه مایل به حرکت، جنبش و بازی می‌باشند، در نتیجه ممکن است محصول با صدماتی روبه رو شود.
 
- رطوبت
این محصول معمولاً سر و کاری با محیط مرطوب ندارد و قابلیت شستشوی محصول بستگی به جنس آن دارد.
- مواد رنگی (ابزارهای کار و نقاشی)
خود مواد رنگی و ابزارهای نقاشی، کاردستی و خمیر بازی نیز می توانند عاملی برای آلودگی و آسیب رسی به محصول باشند.
- دستهای آلودة کودک:
کودکان به علت شیطنت و کنجکاوی غالباً آلودگی‌های مختلفی را از طریق دستهای خود به محصول منتقل می‌نمایند. این آلودگی‌ها به طور عمده شامل آلودگی‌های خوراکی و غیر خوراکی است. آلودگی‌های خوراکی مانند شکلاتها معمولاً ذرات چربی و نشاسته بر محصول باقی می‌گذارند که معمولاً به وسیلة آب و مواد شوینده قابل نظافت است ولی آلودگی‌های غیر خوراکی می تواند شامل موارد مختلفی از جمله آلودگی‌های شیمیایی باشد.
از دیگر عوامل محیطی تاثیر گذار بر محصول می توان به موارد زیر اشاره کرد:
- گرد و غبار
- تابش احتمالی نور خورشید
-گرما
تاثیرات محصول بر محیط:
هر محصولی که در محیط و مکان مخصوص به خود قرار می‌گیرد، تاثیراتی هم از لحاظ فرمی و بصری و هم از لحاظ فیزیکی و شیمیایی بر محیط خواهد داشت. نادیده انگاشتن این تاثیرات باعث می شود که طرح یا محصول مورد نظر، آن طور که باید موفق به نظر نرسد.
این تاثیرات در مورد اجزاء مختلف یک محصول نیز مشاهده می‌شود، به طوری که یک طرح از نظر فرم و به طور کلی عناصر بصری باید هماهنگی داشته باشد.
این تاثیرات بدین شرحند:
- تاثیرات فرمی و بصری (ایجاد فضاهای مختلف محیطی بر اساس فرم محصولات در محیط استفاده)
- ایجاد فضاهای بصری مختلف بر اساس فرم محصولات (بزرگ یا کوچک جلوه دادن فضا و محیط)
- ایجاد حس آرامش، ترس، اضطراب و … بوسیله فرم محصولات
- ایجاد محیطی باز یا خفه به وسیله رنگ محصول
- تغییر دادن احتمالی مسیر رفت و آمد افراد خانواده در اتاق کودک
- تاثیرات فیزیکی و شیمیایی (صدمه زدن به کف پوش اتاق به وسیله پایه‌های محصولات، احتمال آسیب دیدن دیوارهای مجاور محصول در صورت بروز ضربه‌های احتمالی)
- تاثیرات اجزاء محصولات بر یکدیگر (تخریب و استهلاک قطعه‌ای به وسیلة قطعات دیگر، خراب شدن سریعتر یک قطعه نسبت به قطعات دیگر، هماهنگی عناصر بصری اجزاء با یکدیگر)
لازم به ذکر است که بررسی قابلیت تعمیر پذیری (Repair)، قابلیت ساخت مجدد (Remanufature) قابلیت بازیافت (Recycle) و قابلیت استفاده مجدد (Reuse) در محصول نیز حائز اهمیت است.
نتیجه‌گیری:
در طراحی محصول مورد نظر، نکات زیر در رابطه با تاثیرات متقابل محیط و محصول بر یکدیگر و تاثیرات اجزاء محصول بر هم حائز اهمیت است:
- توجه به محیط قرارگیری محصول (اتاق کودک) در رابطه با استفاده‌گر (کودک) (هماهنگی ابعاد و اندازه وشکل ظاهری محصول با محیط استفاده)
- از لحاظ جنس مقاوم در برابر ضربات وارده، رطوبت و تابش نور خورشید.
- تا حد امکان، حداقل آسیب را به محیط استفاده وارد آورد (نداشتن لبه‌های تیز).
- تا حد امکان، قطعات کمترین آسیب را نسبت به هم وارد آوردند.
آنالیز بازار:
در این بخش محصولات موجود مشابه شناسایی و مشخصات آنها با یکدیگر مقایسه شده است.
این نمونه‌ها شامل نمونه‌های داخلی و خارجی می‌باشد.
نتیجه‌گیری:
با مقایسة نمونه‌ها مشخص می‌شود که اکثر آن‌ها در فرم مستطیل (با لبه‌های نرم) و متریال چوب یا پلاستیک و رنگهای شاد مشترک هستند.
با توجه به بررسی نمونه‌های موجود، رعایت نکات زیر جهت به وجود آوردن محصول جدید لازم است:
- قیمت مناسب محصول
- افزایش طول عمر محصول با کاربرد جنس مناسب
- تبدیل اجزاء به یکدیگر با اتصالات ساده و کار آمد
- دوام مناسب قطعات
- زیبایی مجموعه
- در نظر گرفتن نیازها و خصوصیات کودک
برای بازاریابی و فروش این محصول از بین سه گرایش بازار که عبارتند از :
1- گرایش محصول      2-گرایش فروش    3- گرایش بازاریابی
باید از گرایش بازاریابی استفاده نمود.
این کرایش عبارت است از تعیین نیازها، خواسته‌ها و ارزش‌های بازار هدف و تطبیق سازمان در جهت ارضاء آنها به گونه‌ای مؤثرتر از سایر رقبا. در این حالت برای فروش باید مسائل زیر را مفروض نمود:
1- گروه اصلی یعنی کودکان کاملاً ارضاء شود.
2- برنامة دقیق برای آگاهی از خواسته‌ها تدوین شود، چه از لحاظ فیزیکی و چه از لحاظ روانشناسی.
3- با ارائه کیفیت مناسب محصول گروه دوم استفاده‌گر (والدین) نیز در اختیار گرفته شود.
محیط بازاریابی محصول:
محیط بازار مناسب برای این محصول به دلایل زیر بیشتر شمال، شمال غرب، شرق و تا حدودی مرکز پایتخت یعنی تهران است.
1- رفاه مالی مناسب جهت خرید محصولات رفاهی و تزئینی
2- سطح فرهنگی و تحصیلی مناسب والدین و در نتیجه اهمیت نقاشی کودکان
عوامل اجتماعی بازار هدف:
انواع عوامل اجتماعی بر بازار هدف تاثیر می‌ گذارد. فرهنگ یکی از این عوامل مهم می‌باشد. در هر ناحیه از ایران فرهنگ‌ها و الگوهای متفاوتی موجود است. فرهنگ این محصول در بازار معمولاً بستگی به کمکی دارد که این محصول در بالابردن انگیزه و تشویق خلاقیت کودک دارد. چنانچه ارتباط بین هنر و پیشرفت کودک با محصول مشخص باشد خانواده‌ها با رقبت بیشتری محصول را خریداری می‌کنند.
سواد نیز یکی از عوامل بسیار مهم است. پدر و مادرهای تحصیل کرده از این محصول استقبال بیشتری می‌نمایند.
استراتژی بازاریابی هدف:
1- بازاریابی یکسان و انبوه
 با متعادل ساختن قیمت محصول می‌توان بخش عمدة کودکان تهران و مراکز استانها را تحت پوشش قرار داد؛ در این حالت باید سطح قیمت را کاهش داد.
2- بازاریابی تمرکزی
می‌توان با در نظر گرفتن گروه کودکان مرفه، فقط برروی این گروه تمرکز پیدا کرد؛ در این حالت باید کوشید تا تمام نیازهای این گروه برآورده گردد.
آنالیز کارکرد عملی:
الف) آنالیز کارکرد جسمی (ارگونومی):
در این آنالیز، محصول موجود به طریق زیر مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌گیرد:
1- آماده سازی (قبل از استفاده):
1-1-  نشستن روی صندلی
2-1- بیرون کشیدن میز
2- کار (هنگام استفاده):
1-2- گذاشتن کاغذ بر روی میز
2-2- برداشتن ابزار نقاشی
3-2- نقاشی کردن
3- کار  پس از استفاده (جمع آوری):
1-3- جمع کردن ابزار نقاشی و کاغذ
2-3- هل دادن میز به داخل (جای گذاری)
3-3- پایین آمدن از صندلی
کودکان در هنگام نشستن وضعیت‌های بدنی گوناگون را به خود می‌گیرند. برای ارزیابی تناسب کودک با میز و صندلی که از آن استفاده می‌کند لازم است که کودک دارای وضعیت بدنی نشان داده شده در شکل زیر باشد.
این امر مستلزم رعایت هفت معیار است:
الف- کف پاها بر روی زمین
ب- فضای  کافی بین پشت پاها و لبه جلویی نشیمنگاه وجود داشته باشد.
ج- هیچ گونه فشاری از طرف قسمت جلوی نشیمنگاه به سطح خلفی ران وارد نیاید.
د- فضایی کافی بین سطح بالایی ران و سطح زیرین میز برای حرکت آزادانه پاها وجود داشته باشد.
ر- آرنج‌ها هنگامی که باز و عمودی هستند تقریباً در ارتفاع سطح رویی میز قرار گیرند.
و- تکیه‌گاهی مستحکم در ناحیه کمری و زیر تیغه‌های شانه وجود داشته باشد.
ز- فضائی کافی بین تکیه گاه پشت و سطح نشیمنگاه برای حصول اطمینان از حرکت آزادانه کفل موجود باشد.
توصیه های ارگونومی:
- نشستن حالت کاملاً فعالی است که باید دقیقاً مکانیزمهای آن را شناخته و تاثیرات فیزیولوژیکی بدن را با آن بررسی کرد، تا مطلوبترین سطح ارتفاع نشیمنگاه بدست آید. یکی از عوامل مهم در طراحی صندلی رعایت میزان ارتفاع آن می‌باشد، زیرا اگر این اندازه نامناسب باشد عوارض عدیده‌ای را برای انسان در برخواهد داشت.
چنانچه در شکل بالا ملاحظه می‌گردد؛ اگر ارتفاع نشیمنگاه صندلی بلند باشد پاها آویزان گشته فشار زیادی روی رگهای خونی و اعصاب رانها وارد می‌کند.
برای رفع این عیب یا باید ارتفاع صندلی قابل تنظیم باشد و یا زیر پایی مناسب داشته باشد. از طرفی فشار ناشی از لبه جلوی صندلی نیز قابل بررسی است. اگر لبه های جلو صندلی سفت باشد به نسوج فشار می‌آورد و برخلاف استخوان ران جریان خون را پایین می‌آورد، که سبب خواب افتادگی پاها و یا درد شدید می‌شود