فهرست مطالب
هنرهای هفتگانه3
معماری3
معانی و تعاریف3
ریشه واژه4
هنرهای دستی6
شیشهگری9
هنرهای ترسیمی9
پیدایش خط11
پیدایش خط فارسی12
علت پیدایش الفبا12
سیر خط در ایران13
خط کوفی و وجه تسمیه آن15
نویسندگان خط کوفی بعد از اسلام15
تحولات نوین خوشنویسی17
روشهای تفننی17
علت پیدایش ابزارهای خوشنویسی18
ابزارهای خوشنویسی18
شعر کلاسیک فارسی19
تاریخچه شعر کلاسیک فارسی19
انواع شعر کلاسیک فارسی21
شعر نو فارسی21
شعر جهان22
جریانهای مهم شعر جهان22
موسیقی28
تعاریف گذشتگان درباره موسیقی28
حرکات نمایشی29
رقص و موسیقی29
رقصنده30
انواع هنر رقص30
رقص فولکلر یا رقص سنتی و یا رقص ملی30
رقص بالروم31
رقص آئینی31
رقص به عنوان یک وجه هنری در اروپا و آمریکای شمالی31
مطالعات رقص32
طبقات رقص33
رقص به عنوان یک شغل33
هنر های نمایشی33
عوامل فیلم38
فیلمسازی مستقل38
تاریخچه43
پیشینه44
هنرهای هفتگانه
هنرهای هفتگانه عبارتند از:
•معماری
•هنرهای دستی مانند مجسمه سازی، شیشه گری و...
•هنرهای ترسیمی شامل نقاشی و خطاطی و...
•ادبیات شامل شعر و نثر
•موسیقی
•ورزش، رقص و حرکات نمایشی
•هنرهای نمایشی مانند فیلم و سینما و تئاتر و...
معماری
معماری یا مهرازی یعنی ارائه بهترین راه حل، چه استفاده از راهحلهای گذشته، چه آفریدن راهحل جدید برای رسیدن به هر هدفی.
معماری هنر و دانش طراحی بناها و سایر ساختارهای کالبدیست. تعاریف جامع تر، بیشتر معماری را شامل طراحی تمامی محیط مصنوع از طراحی شهری و طراحی منظر تا طراحی خرد جزییات ساختمانی و حتی طراحی مبلمان میدانند.
طراحی معماری در اصل استفاده خلاقانه از توده، فضا، بافت، نور، سایه، مصالح، برنامه و عناصر برنامه ریزی مانند هزینه، ساخت و فناوری است به منظور دستیابی به اهداف زیباشناختی، عملکردی و اغلب هنری. این تعریف، معماری رااز طراحی مهندسی که استفاده خلاقانه از مصالح و فرمها با بهره گیری از ریاضیات و قواعد علمی است، متمایز میکند.
آثار معماری به عنوان نمادهای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی یک کشور شناخته میشوند. تمدنهای تاریخی نخست از طریق همین آثار معماری شناخته میشوند. ساختمانهایی چون تخت جمشید(پارسه)، اهرام ثلاثه مصر (هرم های سه گانه)، کالاسیوم روم از جمله چنین آثاری محسوب میشوند. آثاری که پیوند دهنده مهم خودآگاهیهای اجتماعی بودهاند. شهرها، مذاهب و فرهنگها از طریق همین یادوارهها خود را میشناسانند.
معانی و تعاریف
باید توجه داشت که امروزه واژه «معماری» در دو معنای وابسته بکار میرود:
•یکی معماری به عنوان «فرایند ساماندهی فضا» که اسممعنا شمرده شدهاست و به یک فعالیت آفرینشگر (خلاقانه) آدمی توجه دارد و بر پایهٔ علمی-تجربی، هنر و فناوری ساخت پدید میآید. این برداشت بیشتر از سوی معماران صورت میگیرد.
•دوم معماری به عنوان «دستاورد ساماندهی فضا» یا اثر معماری که اسمذات شمرده شدهاست و به ساختمانهایی اشاره دارد که پیش از ساخت آنها این فرآیند پیموده شدهاست. این برداشت بیشتر از سوی باستانشناسان و مورخین معماری بکار میرود.
در یک تعریف کلی از معماری ویلیام موریس چنین مینویسد:
« معماری؛ شامل تمام محیط فیزیکی است که زندگی بشر را در بر میگیرد و تا زمانی که جزئی از دنیای متمدن بشمار میآییم، نمیتوانیم خود را از حیطهٔ آن خارج سازیم، زیرا که معماری عبارت از مجموعه اصلاحات و تغییراتی است که به اقتضای نیازهای انسان، بر روی کرهٔ زمین ایجاد شدهاست که تنها صحراهای بی آب و علف از آن بی نصیب ماندهاند. ما نمیتوانیم تمام منافع خود را در زمینه معماری در اختیار گروه کوچکی از مردمان تحصیل کرده بگذاریم و آنها را مامور کنیم که برای ما جستجو کنند، کشف کنند، و محیطی را که ما باید در آن زندگی کنیم شکل دهند و بعد ما آن را ساخته و پرداخته تحویل بگیریم و سپس شگفتزده شویم که ویژگی و کارکرد آن چیست. بعکس این بر ماست که هر یک، بنوبه خود ترتیب صحیح بوجود آمدن مناظر سطح کره زمین را سرپرستی و دیدبانی کنیم و هر یک از ما باید از دستها و مغز خود، سهم خود را در این وظیفه ادا کند. » در تعریفی دیگر از لوکوربزیه (یکی از بزرگترین معماران تاریخ) میگوید:
معماری بازی استادانه و درست اشکال در زیر نور است. »
ریشه واژه
واژه ی «معماری» در زبان عربی از ریشهٔ «عمر» به معنای عمران و آبادی و آبادانی است و «معمار»، بسیار آباد کننده. در زبان فارسی برابرهایی گوناگونی برای آن آمدهاست مانند: «والادگر»، «راز»، «رازیگر»، «زاویل»، «دزار»، «بانی کار» و «مهراز». مهراز، واژهای است که از «مه» + «راز» درستشده و مه برابر مهتر و بزرگ بنایان است. بنابراین از دو بخش «مه»، بهمعنای بزرگ و «راز» بهمعنای سازنده درست شدهاست. این واژه برابر مهندس معمار به تعبیر امروزی است. در زبان لاتین نیز واژه "architect" از دو بخش archi به معنای سر، سرپرست و رئیس و tecton به معنای سازنده درست شده که کاملاً همتراز با واژه مهراز میباشد. مفهوم دقیق واژه معماری ریشه در واژه یونانی archi-tecture به معنای ساختن ویژه دارد, ساختنی که هدایت شده و همراه با آرخه باشد. آرخه(arkhe)از فعل آرخین(arkhin) به معنای هدایت کردن و اداره کردن است.
معماری مدرن (نوین)
امروزه برخی از نویسندگانی که به این موضوع میپردازند، حتی مدعیاند که جنبش نوین، حکم گونهای «کلاف سردرگم» را دارد؛ آنان بر این باورند که معماران مدرن در عالم واقع، «ایدیولوژی» مشترکی نداشتند و به طریق اولی معماری مدرن نمیتوانست اصولاً وجود داشته باشد. جنبش مدرن بیتردید مبنا و جهتگیری ویژه خود را داشتهاست، و تنها آن دم که این به درستی درک گردد، امکان رسیدن به ارزیابی منصفانهای از پیامدهای آن، و از جمله کوششهای پست مدرن اخیر، فراهم میآید. به این طریق میتوان به نقطه عزیمتی برای جست و جو و پیگیری معماری مردم سالار در عصری که در آن به سر میبریم، دست یافت.
هدف کلی معماری مدرن این است که برای انسان محل سکونتی جدید ایجاد کند. این سکونتگاه جدید باید نیاز به شناسایی را برآورده سازد و بدین ترتیب تجلی «رابطه دوستانه» جدید بین انسان و محیط زیست او باشد. لو کوربوزیه در سال ۱۹۲۳ نوشت: «مسئله خانه، مسئله عصر است.»، «تعادل اجتماع به این مسئله بستگی دارد. معماری، در این دوره نوسازی، نخستین وظیفهاش تجدید نظر در ارزشها و عناصر تشکیل دهنده خانهاست.»
نخستین آگهی (اعلامیه) مهم بینالمللی معماری نوین، وایسنهوف در اشتوتگارت –۱۹۲۷- در واقع نمایشگاهی با عنوان «سکونتگاه» بود. جنبش مدرن با در نظر گرفتن سکونتگاه به عنوان نقطه عطف، سلسله مراتب سنتی کارهای ساختمانی را دگرگون کرد. کلیسا و قصر، به عنوان مهمترین کارهای گذشته، اهمیت خود رااز دست دادند، و از آن زمان به بعد موسسات عمومی دولتی، «توسعه» خانه را مورد توجه قرار دادند. به موجب همین امر نوعی نگرش دموکراتیک جدید، بر پایهٔ ساختار دنیای نوین پدید آمد.
بارها پیشگامان معماری مدرن تازگی جهان مدرن را یادآور شدند، و تأکید کردند که اکنون معماری نمیتواند با فرمهای گذشته به کار رود. در این باره، شعار لو کوربوزیه بسیار شناخته شدهاست: «عصر مهمی آغاز شدهاست. روحیه جدیدی به وجود آمده... سنتها و رسوم باعث سرکوب معماری شدهاند. «سبکها» دروغ اند... عصر متعلق به ما، و سبک متعلق به آن، روز به روز معین میشوند.» و میس ون دروهه میافزاید:«نه دیروز، نه فردا، بلکه فرم را تنها در همین اامروز میتوان معین ساخت.» این عقیده که بیان شد بیتوجه به عقاید سیاسی بود، گرچه هر دو با نگرشی ریشهای با یکدیگر پیش میرفتند. هانس مه یر مارکسیست در مقالهای با عنوان «دنیای نوین» نوشت: «هر عصری فرم جدید خود را میطلبد. هدف ماست که به دنیای جدید، شکلی جدید با معانی امروز بدهیم. اما دانش ما از گذشته باری است که بردوش ما سنگینی میکند...» نتیجه آنکه، معماری باید از نو دست بهکار شود «انگار هرگز پیش از این نبودهاست»، و این هدفی است که پیش از این درباره آغاز قرن مطرح نشده بود.
در گذشته تصور فضا و فرم همچون نگارههایی یکپارچه مینمودند که همزمان دارای ویژگیهای بنیادی(کلی) و محلی (تفصیلی) بودند. چنین انگارههایی عبارت بودند از ستون، طاق، ستنوری، برج، هرم، و سقف گنبدی. لو کوربوزیه با درک این موضوع معماری را به عنوان «بازی استادانه، درست و شکوهمند حجمهایی که در پرتو نور گرد یکدیگر میآیند... و بدین ترتیب مکعب، مخروط، کره، استوانه، و هرم فرمهای بسیار مهمیاند...» تعریف میکند.
هنرهای دستی
مجسمهسازی، تندیسگری یا پیکرتراشی هنر همگذاری یا ریخت دادن به اشیاء است. این با هم قرار دادن یا ریختدهی ممکن است در هر اندازه یا با هر سازمایهای (مصالحی) انجام گیرد.
به فرآوردههای این هنر تندیس، پیکره یا مجسمه گفته میشود. هر پیکر سه بعدی که به منظور دارا بودن یک بیان هنری آفریده شده را میتوان تندیس نامید.
البته باید توجه داشت که هر شکل دادنی را مجسمه سازی نمیگویند بلکه باید در ورای ان یک فکر، خلاقیت یا یک نوآوری وجود داشته باشد.
مجسمهسازی و مذهب
یونانیان، خدایان متعدد خود را بصورت مجسمه در معابد خود قرار میدادند و آنها را پرستش می نمودند. مجسمه های سنگی و برنزی بیشماری نیز از قهرمانان خود در میدانها و معابر عمومی میگذاشتند.
مصریان عقیده داشتند که روح هر انسانی پس از مرگ به این جهان بر می گردد و برای اینکه آن روح سرگردان نشود مجسمههایی از سنگ یا برنز یا چوب یا گچ می ساختند و در مکانهای امنی قرار میدادند و چون آن مجسمهها کاملاً شبیه اشخاصی که مرده بودند ساخته میشد به عقیده آنان روح به آسانی میتوانست در آنها جای گیرد. بعلاوه مصریان نیز خدایان خود را بصورت موجوداتی در سنگ یا برنز مجسم میکردند و در معابدشان قرار می دادند ایرانیان قبل اسلام، هنگامیکه تمام ملل جز ملت یهود به خدایان متعدد اعتقاد داشتند و دارای مذهبی بودند که به توحید خیلی نزدیک بود. هرودت که ایرانیان عهد هخامنشی را به هم میهنان خود در کتابی تحت عنوان «تاریخ» معرفی نموده تعجب می کند از اینکه ایرانیان برای خدایان خود معبد و مجسمه ای نمی سازند و میگوید آنها برای انجام مراسم مذهبی خودشان روی بلندیها میروند و خداوند خود را به این طریق پرستش مینمایند.
دانلود کامل مقاله هنرهای هفتگانه
فهرست مطالب
هنر نگارگری 1
نگارگری قبل از اسلام 5
واما چرا واژه مینیاتورجای نگارگری را گرفت؟ 5
نگارگـری پیش از تاریخ در ایران 5
غارنگـاره های لرستـان – میرملاس 6غار نگاره های همیان – دوشـه – لاخ مـزار 6نگـاره های سفالیـن 7
نقش اندازی بر روی مهـر
7نگـارگری دوره هخـامنشیان
ویژگی های نگارگـری و هنـر بعد از هخامنشیان
جایگـاه نگارگری در هنر اشکـانیان
نگـارگری در دوره سـاسانیان
آثار و بقـایای نقاشی دوره سـاسانیان
نگـارگری و کتاب سازی ساسانیـان
مانی و نگـارگری او
نقش زن در نگارگری ایران
تاریخچه نگارگری معاصر
سنت
نسبت و رابطه سنت و نوگرایی
خصوصیات نگارگری معاصر
نتیجه گیری
هنر نگارگری :
با یورش تازیان و سرنگونی دودمان ساسانی ، هنر نگاره گری هم چون هنرهای دیگر از میان نرفت، بلکه حرکت رو به رشد و گسترش آن کند گردید و این کندی ادامه داشت تا بر روی کارآمدن صفاریان در سال 247 هجری، سامانیان در سال 279 هجری و دیلمیان در سال 316 هجری و فرمانروایی سرداران و پادشاهان ایرانی بر سرزمین اجدادی خویش، هنر به زودی رنگ دیگری به خود گرفت و توجه به نقاشی، این هنر را رواج داد. ایرانیان برای آراستن ظروف لعابی، پارچهها، کتابها، دیوارهای بناها و کاخهای خود سخت علاقه نشان داده و بر مبنای هنر نگارهگری ساسانی آثار خود را پدید میآوردند.
در زمان غزنویان و سلجوقیان آثار بسیار زیبا و ارزندهای از نقاشان به جای گذاشته شده و هنرمندان بیشماری چون ابونصر نقاش و عبدالملک پای به عرصهی هنر نهادند. سبک و سیاق به کار رفتهی ایشان، ویژهی ایرانی و اندکی شبیه نگارهگری دورهی ساسانی بوده است که این سبک تا سدههای هفتم و هشتم ادامه داشت، لیکن نفوذ هنر نگارهگری چینی و مغولی ( با یورش مغولان در سدهی هفتم) آن را دگرگون کرد. در سدهی هشتم نگارهگری و تذهیب مورد توجه بزرگان بوده و پادشاهان محلی نقش بزرگی در ترویج یا زوال آن ایفا کردند. به هنگام یورش تیمورلنگ، تاریخ شاهد کوچاندن هنرمندان به سمرقند است که در میان شماری از آنان نگارهگرانی بودند که هر یک استاد زمان و نادرهی دوران خود بودند. پس از تیمور، شاهرخ و فرزندانش که هنرمند و هنرپرور بودند در خراسان و سایر شهرها نگاره گران و تذهیب کاران را مورد تشویق و احترام قرار میدادند.
هنر نگارهگری در دورهی صفویه روند رو به رشد خویش را ادامه داد و در ادامهی انتقال هنر والای نگارهگری، این هنر از هرات (خراسان) به تبریز و قزوین و اصفهان (پایتخت های دودمان صفوی) ، هنر نگاره گری به درجهی بلندی از نوآوری رسید. با استیلای شاه اسماعیل(930-907 هجری) بر هرات و کوچ استادان به پایتخت او (تبریز) و پس از آن گزینش بهزاد نقاش به سرپرستی کتابخانهی شاهی که در آن هنگام بسیار شبیه به هنرستان هنرهای زیبا بوده، زمینهی پیشرفت چشمگیر این هنر بود.
بهزاد و شاگردان او سبک تبریز را که تا این زمان رایج بود، منسوخ کردند و سبکی نو در نگارهگری پدید آوردند. بهزاد نگارهگری به شیوهی نقاشان چینی را به طبیعت وزندگانی مردم زمان نزدیک ساخت. بیشتر نگارهگران پرآوازهی آن روزگار نیز با او هم آهنگ شدند و این شیوه را پسندیدند و رونق بخشیدند. این مکتب هشتاد سال دوام داشت و استادانی چون مظفرعلی، جلال الدین میرک اصفهانی، مانی شیرازی، میرسیدعلی منصور، صادقی بیگ، درویش محمد، استاد یوسف، کمالالدین حسین، حدیثی اصفهانی، میرابراهیم همدانی، ذهنی یزدی، ملک قاسم نقاش، محمدی هروی، پیری نقاش اصفهانی و... آثاری شگرف را به دنیای هنر عرضه داشتند.
دانلود کامل مقاله در مورد هنر نگارگری